جزئیات مقاله

از: رحمان امامی کارشناس ارشد-مدرس دانشگاه

مسئول آموزش فنی و روابط عمومی شرکت خدمات حمایتی کشاورزی مازندران

 

مقدمه و تاریخچه ای از علم روانشناسی:

از  آغاز پیدایش علم و فلسفه بشر کوشیده  و می کوشد که خود و خدا و جهان پیرامون خویش را به درستی بشناسد و پرده از روی حقایق ناشناخته برگیرد و غریزه کنجکاوی خود را ارضاء کرده و از اندوخته های علمی و تجربی خویش برای بهتر زیستن و برخورداری از مواهب طبیعی بهره گیری نماید. از این رو  از دیرباز خودشناسی  به عنوان مقدمه خداشناسی قرار داشته و انسان کوشیده است تا به اندازه توانایی خود روح و روان و عقل و نفس و بطور کلی دنیای درون را بکاود و از قوا و ملکات نفسانی و عقلانی آگاه گشته و به موازات پرورش تن به تهذیب نفس و پرورش عقل نیز بپردازد.

روانشناسی یا علم النفس از دیرباز یکی از شاخه های مهم فلسفه بوده و هر فیلسوف درباره آن اندیشیده و بنا به نگرش فلسفی  خود درباره نفس و عقل و قوای درونی نیز مطالبی نگاشته است و نظر فیلسوفان قدیمی بیشتر جنبه عقلی داشته است و تجریه و آزمایش علمی نه تنها در روانشناسی بلکه در هیچ علمی موردتوجه فیلسوفان نبوده و روش کار و تحقیقاتشان جنبه قیاسی  و عقلی داشته است  بتدریج که فیلسوفان و اندیشمندان در تحقیقات علمی خود به تجریه علمی گرائیدند و روش استقراء و تجریه و آزمایش را جانشین استدلالهای قیاسی و عقلی محض کردند علوم تحققی و تجزیه ای یکی پس از دیگری از فلسفه جدا شدند و روانشناسی نیز از این گرایش به تجربه و آزمایش بی نصیب نماند و بتدریج خود را از فلسفه کنار کشید و بصورت یک علم درآمد با انواع و اقسام و شاخه های بسیار ؛ از سال 1879 میلادی دانمشند روانشناس آلمانی ویلهام و ونت آن را به صورت علم مستقلی درآورد و نخستین آزمایشگاه روانشناسی را در دانشگاه لایپزیک  دایرکرد و به تحقیق درباره هوشیاری آدمی پرداخت. در کشور ما نیز تا پنجاه سال پیش روانشناسی جزئی از فلسفه بود و برای اولین بار در دارالفنون و سپس در دانشکده ادبیات این علم موردتوجه قرارگرفت و تدریس شد و شاخه های مختلف علم روانشناسی ازجمله روانشناسی تربیتی به صورت کاربردی به خصوص در مباحث آموزشی توسعه یافت و موردتوجه قرار گرفت.

موضوع  و تعریف از روانشناسی تربیتی:

موضوع همه اقسام علم روانشناسی، بررسی رفتار و فعالیتهای موجود زنده بخصوص انسان برای سازگاری با محیط زندگی و عوامل اساسی رفتار می باشد اما هدف تحقیق هر یک از آنها با دیگری متفاوت است. چنانچه هدف در روانشناسی رشد ،شناخت مراحل حیوان و انسان  و شناخت عوامل ارثی و نژادی و محیطی موثر در رشد بدنی –عقلی –عاطفی و اجتماعی و موضوع آن رفتار و فعالیتهای ارگانیزم درحال رشد می باشد و موضوع روانشناسی کودک رفتار و فعالیتهای کودک انسان و موضوع روانشناسی اجتماعی، رفتار اجتماعی انسان می باشد. به بیان دیگر در روانشناسی دو موضوع مورد مطالعه روانشناس است: 1-رفتار فرد 2-سطح هوشیاری او  و هدف از این مطالعه جستجوی قوانین رفتار آدمی و علت پیدایش  عکس العمل های متغیر و متفاوت انسان در مقابل تحریک واحد است و اینکه آیا ما قادر به تغییر رفتار خود هستیم یا نه؟

با همه این تفاسیر فوق تعاریف ذیل جهت روانشناسی تربیتی درنظر گرفته می شود:

  • روانشناسی تربیتی چنانکه از اسمش پیداست علم به استعدادهای انسان درحال رشد و پرورش آنها و موضوعش رفتار و فعالیتهای و استعدادهای مخاطبان و هدفش یافتن راههای مناسب برای آموزش و پرورش می باشد. برای بهتر آموختن  مخاطبان، باید اصول و قوانین یادگیری و بهترین روش آموختن مطالب مختلف را پیدا کرد و برای انجام این مقصود باید توانایی های هوشی-جنسی-عاطفی و محیط زندگی و تفاوتهای فردی مخاطبان و فراگیران را شناخت و درنظر گرفت.
  • روانشناسی تربیتی عبارت است از شناخت استعدادهای انسان درحال رشد و کوشش در یافتن راه های مناسب برای آموزش و تربیت و ساختن انسانهای کارآمد و با شخصیت که از نظر جسمی و روحی سالم بوده و از نظر علم و تجریه و مهارتهای فنی مفید بحال خود و جامعه باشند لازم به ذکر است که این رشته از روانشناسی یکی از مهم ترین               شاخه های روانشناسی بوده  و از اعتبار والائی برخوردار است.
  • روانشناسی تربیتی علمی است که شناخت عوامل و قوانین یادگیری بشر را مطالعه می کند و این هدف را با روش های مختلف آزمایش می کند که بخشی از این روشها مختص خود اوست و بعضی دیگر را از علوم دیگر اقتباس کرده است.
  • روانشناسی تربیتی عبارت است از علم و دانش بهترآموختن و یادگیری سریع کمال زندگی و یادگیری بهم پیچیده و از هم جدانشدنی از زندگی بطوریکه  اگر روزی انسان قادر شود قوانین یادگیری را آنطور که شایسته است بیاید و سپس در جامعه پیاده نماید آنوقت می تواند از زمان و فضا استفاده بهینه را ببرد.
  • روانشناسی تربیتی نه تنها با روانشناسی عمومی که درباره استعدادها و رفتار و شخصیت انسان به تحقیق می پردازد رابطه مستقیم دارد بلکه با سایر علوم همانند طبیعی و زیستی و جامعه شناسی و جمعیت شناسی و .... نیز مربوط بوده و به لحاظ نوع ساختار آن با فعالیتهای آموزشی و پرورشی ارتباطی تنگاتنگ در همه زمینه ها داشته و خواهد داشت.

 

تقسیم بندی روانشناسی:

1-برحسب موضوع مطالعه:

روانشناسی حیوانی –موضوع موردمطالعه حیوان در آزمایشگاه می باشد.

روانشناسی انسانی –موضوع موردمطالعه انسان است که خود با انواع مختلفی تقسیم می شود.

روانشناسی عمومی –روانشناسی اجتماعی که گروه های انسانی را باهم مطالعه می کند

روانشناسی کودک-روانشناسی کودک-روانشناسی بلوغ-روانشناسی بالینی

2- برحسب هدف مطالعه:

روانشناسی عمومی-که هدف او کشف قوانین کلی روانشناسی است.

روانشناسی فردی- که هدف او کشف خصوصیات روانی یک فرد است.

روانشناسی متغیر-که هدف آن تعیین متغیرها است که چرا یک انسان با دیگری فرق دارد.

3-برحسب روشی که انتخاب می کند:

روانشناسی مشاهده ای-روانشناسی ادراکی-روانشناسی درونگری-روانشناسی تجربی-روانشناسی فیزیولوژی –روانشناسی روانکاوی-روانشناسی بالینی

 

4-برحسب عمل و استفاده:

روانشناسی تئوری –روانشناسی علمی-روانشناسی صنعتی-روانشناسی تربیتی-روانشناسی نظامی-روانشناسی پزشکی-روانشناسی سیاسی و غیره ...... و هرروز اضافه می شود.

 

رابطه روانشناسی تربیتی با فعالیتهای آموزش و پرورش و نقش آن در تعلیم و تربیت:

همانگونه که اشاره شد روانشناسی تربیتی عبارتست از شناخت فعالیتها و رفتارها و استعدادهای انسان های در حال رشد و یافتن راه ها و طرق صحیح آموزش و پرورش آنها است از این رو روانشناسی پرورش اساس کار آموزش و پرورش است و بدون شناخت اصول روانشناسی تربیتی و آگاهی به استعدادها و توانایی ها و تفاوت های فردی و اجتماعی و فرهنگی کودکان هرگز یک معلم و مربی در کار خود توفیق نخواهد یافت.از نظر روانشناسان معاصر برای توجیه رفتار انسان و برنامه ریزی برای تنظیم رفتار او و تربیت یک انسان کارآمد سالم با شخصیت و منش معتدل باید به سه عامل کلی و اساسی ذیل که هر یک از آنها به عوامل جزئی و گوناگون تجزیه پذیرند توجه اساسی نمود:

1-عامل نژادی:

برای شناخت اصول و قوانین حاکم بر رفتار موجودات زنده و آگاهی از اینکه چه اصولی در رفتار همه موجودات مؤثرند و کیفیت تأثیر عوامل ارثی و محیطی در رفتار آنها به چه ترتیب است باید از راه مقایسه نژادها و تیره های مختلف موجودات و مطالعه تفاوتهای رفتاری آنها به تحقیق پرداخت تا معلوم گردد که موجودات مختلف از لحاظ رفتار و بخصوص یادگیری چه وجه اشتراکی با هم دارند و تفاوت آنها با یکدیگر چگونه است و آیا نتیجه مطالعه روانی درباره نوعی از موجودات را می توان به انواع دیگر تعمیم داد یا خیر. کشف و تکامل قواعد و اصول رفتاری که در انواع افراد مختلف عمومیت داشته باشد یکی از هدفهای عمده روانشناسی رشد می باشد و دانشمندانی چون اسکنیر-بیترمن-کندلر-هوکت – لیندزی و هارلو  در این راه مطالعات                گسترده ای را در این باره انجام داده و به نتایج درخشانی دست یافته اند.

 

2-عامل شخصی :

بعد از اینکه شناختیم که هر نژاد و هر تیره ای چه ویژگی هایی دارند باید بشناسیم که افراد هر نوع چه وجه اشتراکی از لحاظ رفتار و خصوصیات روانی و استعدادهای گوناگون دارند و در ساختمان شخصیت یک  فرد مثلاً یک انسان چه عواملی ازنظر ارثی و محیطی موثرند و منشاء تفاوتهای فردی چیست. اگر محققی بخواهد اصول به دست آورد که درباره رفتار در همه مراحل رشد صادق باشد باید بصیرت کافی درباره فرآیند های رشد و خصوصیات فردی افراد داشته باشد چرا که یکی از هدفهای روانشناسی علمی این است که قواعد و اصولی را بنیان نهد که نه تنها درباره همه انواع بلکه درباره همه افراد آن نیز صادق باشد رسلر-هارلو –فانتز-دنبزگ-اسکات و کالدول در این زمینه تحقیقات جالبی انجام داده و به نتایج درخشانی توفیق یافته اند.

عامل فرهنگی:

همانگونه که خصوصیات نژادی و تفاوتهای ارثی و محیطی و تجارب شخصی در رفتار آدمی میتوانند مؤثر گردند ظهور آن رفتار در فرهنگ های مختلف متفاوت می گردند و برای یافتن اصول کلی درباره روانشناسی تربیتی علمی، از تفاوت رسوم و سنن فرهنگی و سیستم های اجتماعی نمی توان غافل ماند چرا که روحیات و نگرشهای افراد در فرهنگهای گوناگون با یکدیگر تفاوت کلی دارد از این رو رسیدن به قانون یا قوانین کلی که حاکم به همه افراددر همه فرهنگها  و جوامع باشد بدون شناخت وجه اشتراک و وجه اختلاف آن فرهنگها غیر ممکن است و در دهه های  اخیر به مسئله برخورد فرهنگی در ممالک پیشرفته به ویژه آمریکا توجه بسیار مبذول گشته و روانشناسان برجسته ای چون ورنوس-حاسن-پوترلاین-یانگ هولتزمن-برادبورن و چابلر در زمینه روش تطبیقی فرهنگی به کشف های مهمی نائل آمده اند.بنابراین در توفیق کارهای آموزشی باید علاوه بر شناخت اصول کلی مشترک در میان انواع فرد و افراد به تفاوتهای اساسی آنها ازجمله تفاوتهای فرهنگی توجه ویژه شود و از تقلید کورکورانه از جوامع دیگر خودداری شود.

رابطه روانشناسی تربیتی با شاخه های دیگر علم روانشناسی برای ارتقاء آموزش:

1-رابطه روانشناسی تربیتی با روانشناسی عمومی:

چون هدف از آموزش،تربیت و پرورش عبارت از ساختن یک انسان با شخصیت وکارآمد با جسم و روح سالم میباشد از این رو آموختن مطالب علمی و بالابردن سطح دانش مخاطبان، جزئی از هدف کلی تربیت است چراکه  فردی که از لحاظ روحی و جسمی و شخصیتی ناسالم و ناهنجار باشد اگر فیلسوف زمان و یگانه دانشمند دوران شود برای خود و برای جامعه مفید فایده و مثمر ثمر نخواهد بود.بنابراین روانشناسی تربیتی یکی از شاخه های مهم روانشناسی بوده و از اعتبار والائی برخوردار است و با دیگر اقسام روانشناسی بخصوص روانشناسی رشد و روانشناسی کودک رابطه مستقیم دارد و تردیدی نیست که یک آموزشگر،معلم یا مربی خوب بدون بصیرت کافی درزمینه اقسام روانشناسی و روشها و اصول یادگیری و عوامل و علل مشکلات شخصیتی و رفتاری هرگز در کار خود توفیق نخواهد یافت.

2-رابطه روانشناسی اجتماعی با روانشناسی تربیتی:

روانشناسی اجتماعی از آنجا که خلقیّات  و اعمال و کردار انسان در اجتماع را مورد بررسی قرار  می دهد بنابراین تربیت افراد باشخصیت و کارآمد و جسم و روح سالم می تواند بیانگر ارتباط تنگاتنگ بین دو شاخه علم روانشناسی باشد  بخصوص در مسائل آموزشی، چگونگی مواجه و عمل و عکس العمل های افراد در اجتماع از نگاه یک روانشناس مهم خواهد بود و به او کمک خواهدکرد تا راههایی که موجب افزایش یادگیری و مهارت او خواهد شد را شناسایی و ارائه نماید.

3-رابطه روانشناسی تربیتی با روانشناسی هوش:

برای آنکه فرد بتواند حداکثر انطباق جهت تطبیق رفتارهای خود در جهت افزایش رشد استعدادهای و قابلیت ها را با محیط به دست آورد بنابراین باید شناخت صحیحی از استعدادهای انسان درحال رشد و کوشش در یافتن راه های مناسب برای آموزش داشته باشد و در این جاست که ارتباط روانشناسی تربیتی و روانشناسی هوش موجب آن خواهد شد تا به این ترتیب فدمی هرچند کوتاه در جهت تکامل انسان به سوی سعادت و پیشرفت با شناخت خود برداشته شود.

4-رابطه روانشناسی رشد((تحول)) با روانشناسی تربیتی:

از آنجا که اصل در روانشناسی تربیتی شناخت استعدادهای انسان درحال رشد و پرورش آنها و موضوعش نیز رفتار و فعالیتها و استعدادهای کودکان و بزرگسالان و هدفش نیز یافتن راه های مناسب جهت آموزش مؤثر است بنابراین در تمامی مراحل فوق باید علم به چگونگی مراحل تحول و تطور رفتار فرد مدنظر باشد که در این جاست که روانشناسی رشد و به تعبیری روانشناسی تحول  به کمک روانشناسی تربیتی آمده و این علم را در جهت رسیدن به اهداف مشخص آن یعنی شناخت استعدادهای انسان درحال رشد و پرورش یاری گر خواهد بود.

5-رابطه روانشناسی شخصیت با روانشناسی تربیتی:

از آنجا که مطالعه رفتار انسان در آموزش احتیاج عمیقی به شناخت رفتار انسان از نظر خلق و خو، هوش، عقاید ، تمایلات و طرز همزیستی دارد. بنابراین ارتباط روانشناسی شخصیت که در واقع دربرگیرنده تمامی این زمینه ها می باشد با روانشناسی تربیتی امری محرز می نمایاند چراکه برای شناخت و تعریف صحیحی از رفتار انسان در بعد مسائل آموزشی و تربیتی باید همواره ساختار شخصیتی هر فرد موردتوجه خاص باشد و از آنجا که شناخت شخصیت هر فرد احتیاج به مطالعه گسترده دارد بنابراین جهت آشنایی با ابزار و علم لازم جهت این امر باید از شاخه جداگانه ای از روانشناسی کمک بگیریم که همان روانشناسی شخصیت خواهد بود.

6-رابطه روانشناسی یادگیری با روانشناسی تربیتی:

هدف روانشناسی تربیتی کاربرد مفروضات و اصول روانشناسی برای توسعه و پیشرفت علم آموزش و تعلیم و تربیت است. روانشناسی یک نظم واحد نیست بلکه شامل تئوری های مختلف است که درباره موضوع هایی مثل رشد بشر از نوزادی تا سن پیری، اختلافات  بین افراد در استعداد و مزاج ، روان درمانی، زبان  شناسی درمانی، احساس و درک، تحریک ، تفکر ، حل مسئله ، فیزیولوژی روانی، پویایی شخصیّت و مراحل گروهی است.

تعریف تمام تئوریهایی که در روانشناسی عرضه شده در روانشناسی آموزشی هم وجود دارد و در حقیقت حقایق و مفروضات بسیار زیادی در  زمینه روانشناسی وجود دارد که به تعلیم و تربیت وابستگی ذاتی دارند.

با کارکردن روی این فرض که عمل اصلی مراکز آموزشی وکلاس های آموزشی کمک به فراگیر به جهت یادگیری است، بنابراین مراحل اساسی یادگیری و بعضی از شرایطی که تحت آن شرایط حداکثر یادگیری ممکن است انجام گیرد به کمک روانشناس تربیتی محقق خواهد شد.

همه با این حقیقت موافقت دارند که روانشناسی علمی است که باید در زمینه های  تعلیم و تربیت علمی نیز عرصه فعالیت داشته باشد. شاید به همین دلیل است که روانشناسان در بسیاری از مکانهای آموزشی و تربیتی دارای وجه خاصی در ابعاد مختلف می باشند.

منابع و مآخذ مورد استفاده:

1-روانشناسی تربیتی- دکتر ذبیح اله جوادی  و دکتر علیرضا ضیغمی فر-انتشارات آموزش و پرورش.

2-روانشناسی تربیتی - دکتر هوشمند تیرانداز-انتشارات آموزش و پرورش.

3-روانشناسی هوش-تألیف ژان پیاژه-مترجم دکتر ایرج باقرپور –انتشارات سروش.

4-تعلیم و تربیت ره به کجا می سپارد- تألیف ژان پیاژه-ترجمه گروهی –انتشارات فرهنگ.