جزئیات مقاله

دنیای اقتصاد- مترجم: سید حسین علوی لنگرودی

منبع: Innovation Management Journal : همه می‌دانند آن چیزی قابل‌مدیریت است که قابل‌اندازه‌گیری باشد که این ویژگی در مورد موضوع نوآوری نیز صدق می‌کند. در واقع نوآوری برای تداوم یافتن و گسترش پیدا کردن باید به‌طور پیوسته مورد سنجش و اندازه‌گیری قرار گیرد. امروزه با توجه به گسترش سازمان‌های دیجیتالی و ترکیب پیچیده منابع و عوامل دخیل در کسب‌وکار، نیاز مبرمی به تعریف و به کارگیری شاخص‌های دقیق عملکرد شرکت‌ها در حوزه نوآوری وجود دارد؛ به ویژه برای سنجش نوآوری‌های صورت گرفته در زمینه ایجاد منابع درآمدی پایدار، رضایت مشتری، انباشت دانش، برندسازی و قیمت‌گذاری انعطاف‌پذیر. آنچه در ادامه این مطلب خواهد آمد، مجموعه‌ای از اصول برای سنجش و اندازه‌گیری نوآوری است که در نهایت به بهبود چشمگیر عملکرد مدیریتی مدیران و افزایش بهره‌وری سازمانی کمک خواهند کرد.

چگونه بفهمید سازمان‌تان واقعا نوآور است؟

۱- سنجش و اندازه‌گیری نوآوری باید بر اساس میزان تطابق نوآوری با نیازهای اساسی سازمان صورت پذیرد. یکی از ساده‌ترین راه‌های سنجش و اندازه‌گیری نوآوری این است که نتایج و دستاوردهای سازمان‌ها قبل و بعد از اجرای یک نوآوری خاص مقایسه شوند. این کار از دو راه قابل اجراست: یکی از طریق سنجش تفکرات و اقدامات نوآورانه به واسطه ارزش‌آفرینی ایده‌های نوآورانه برای شرکت یا سازمان و دوم از طریق بررسی و کنترل میزان تاثیرگذاری یک ایده نوآورانه بر شکل‌گیری و توسعه فرهنگ خلاقانه و به دست آمدن مزیت‌های رقابتی بلندمدت. در مجموع باید دانست که شاخص‌ها و معیارهای مرتبط با عملکرد نوآورانه باید کاملا معطوف به سنجش و اندازه‌گیری کمیت، کیفیت، زمان، هزینه، رشد درآمد و افزایش سودآوری و ارزش سهام و سرمایه سهامداران باشند و تاثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم نوآوری بر رشد و ترقی شرکت را به خوبی نمایش دهند.

 

۲- سنجش نوآوری باید مبتنی بر عوامل موثر بر رشد مداوم و بلندمدت سازمان باشد. نوآوری چیزی نیست که یک‌شبه اتفاق بیفتد و بتوان اثرات آن را روز بعد مشاهده کرد. در واقع به زمان نسبتا زیادی نیاز هست تا نوآوری‌های صورت گرفته در یک سازمان به شکل‌گیری تغییرات و اثرگذاری منتهی شوند. به همین دلیل هم هست که برای سنجش و اندازه‌گیری نوآوری باید صبور بود و شاخص‌های عملکردی کلیدی را در بلندمدت مورد ارزیابی قرار داد و تاثیرگذاری آنها بر رشد پایدار شاخص‌های سازمان را ردیابی کرد. در این میان بهره‌گیری از شاخص‌های دقیق و قابل‌تفسیر توسط مدیران می‌تواند سازنده باشد.

 

۳- نتایج حاصل از نوآوری را نباید فقط با شاخص‌های مالی سنجید. یکی از اشتباهات رایج بین مدیران و رهبران علاقه‌مند به نوآوری این است که فکر می‌کنند پیامدهای ناشی از نوآوری باید به سرعت خود را در بهبود شاخص‌ها و نتایج مالی سازمان نشان دهند، حال آنکه چنین نیست و نباید اثرات مربوط به نوآوری‌ها را به دلیل زمان‌بر بودن و بلندمدت بودن‌شان در نتایج مالی سازمان، در کوتاه‌مدت جست‌وجو کرد. به همین دلیل هم هست که سهامداران و مالکان شرکت‌ها نباید انتظار داشته باشند یک ایده خلاقانه و محصولی نوآورانه بتواند وضعیت مالی شرکت را در همان سالی که به وجود آمده دگرگون سازد. علاوه بر این بارها پیش آمده که نوآوری‌هایی که در یک سال مالی پدید آمده‌اند نه تنها اثرگذاری مثبتی را بر صورت‌های مالی آن سال نداشته‌اند، بلکه حتی موجب ضرر و زیان نیز شده‌اند، اما همان نوآوری‌ها در سال‌های بعد موجب رشد و جهش‌های خیره‌کننده‌ای در عملکرد مالی شرکت شده‌اند.

 

۴- شاخص‌های سنجش نوآوری باید بر رقابت‌پذیری نوآورانه و فرهنگ حامی نوآوری متمرکز شوند. نوآوری‌ها دارای شکل‌ها و درجات مختلفی هستند: بعضی از نوآوری‌ها افراطی و ساختارشکن هستند و برخی دیگر محافظه‌کارانه و تدریجی، بعضی از نوآوری‌ها نرم هستند و بعضی دیگر سخت. به هر حال، نوآوری‌ها هر چه که باشند در ذهن کارکنان و مدیران جای دارند و بخشی از فرهنگ سازمانی حاکم به شمار می‌آیند و به همین دلیل هم هست که نباید و نمی‌توان با آن، مانند سایر بخش‌های کسب‌وکار به‌صورت اعداد و ارقام کمی برخورد کرد. به عبارت بهتر، نوآوری موضوعی به شدت کیفی است که باید با آن به‌صورت نرم و حساب‌شده برخورد کرد و با کمک شاخص‌های کیفی و تفسیری مورد ارزیابی و سنجش قرار داد. نوآوری هنگامی به‌طور کامل در یک سازمان به ثمر می‌نشیند که به یک مزیت رقابتی قابل‌توجه و تعیین‌کننده تبدیل شده باشد و نوآوری‌های قبلی قادر باشند روند شکل‌گیری و گسترش نوآوری‌های جدید را هموارتر سازند و یک سازمان را به سازمانی واقعا و عمیقا نوآور تبدیل کنند.

 

۵- شاخص‌های نوآوری باید به گونه‌ای طراحی و پیاده شوند که موجب تحریک و تشویق نوآوری شوند. یکی از واقعیت‌های مرتبط با نوآوری و اندازه‌گیری و سنجش آن در سازمان‌ها این است که برخورد درست و مثبت با یک نوآوری می‌تواند زمینه‌ساز شکل‌گیری و رشد نوآوری‌های بعدی در درون سازمان شود و در این میان نقش شاخص‌های اندازه‌گیری و سنجش نوآوری نقشی کاتالیزور و حمایت‌کننده است. برای نیل به این منظور لازم است که شاخص‌ها و معیارهای ارزیابی و سنجش نوآوری، معیارهایی ساده و قابل‌فهم برای همه کارکنان باشند و به خوبی بتوانند تمام کارکنان را به نوآوری‌های بیشتر و بهتر تشویق کنند. این شاخص‌ها باید به گونه‌ای طراحی شوند که مانند ابزاری آموزشی برای هدایت افراد برای نوآوری و نوآور شدن مورد استفاده قرار گیرند و در این زمینه الگوآفرین باشند.

 

در مجموع می‌توان چنین جمع‌بندی کرد که اندازه‌گیری و سنجش عملکرد شرکت‌ها و افراد در زمینه نوآوری، صرفا یک فرآیند منفرد و جدای از سایر فرآیندهای مرتبط با نوآوری نیست، بلکه مکمل و تقویت‌کننده آنها به حساب می‌آید و به همین دلیل هم باید برای طراحی آن با دقت تمام برنامه‌ریزی کرد.

 

روابط عمومی و امور بین الملل شرکت خدمات حمایتی  کشاورزی