جزئیات مقاله

دنیای اقتصاد- تهیه کنندگان: دکتر رحمن عابدین زاده نیاسر- محمد جواد گنجی

پس از بیان تفاوت‌های مشارکت عمومی و خصوصی با خصوصی‌سازی، در این مقاله قصد داریم به بیان مزایا و معایب هر کدام از این چارچوب‌های مشارکت بخش عمومی و خصوصی بپردازیم.

مزایای خصوصی‌سازی:

1- ارتقای بهره‌وری. دلیل اصلی خصوصی‌سازی این است که شرکت‌های خصوصی انگیزه مضاعفی برای کاهش هزینه‌ها و ارتقای بهره‌وری دارند. اگر برای یک سازمان دولتی کار می‌کنید، به زودی متوجه می‌شوید که مدیران صنعتی در بخش دولتی معمولا در افزایش سود نقش بسزایی ایفا نمی‌کنند. با این وجود، یک بنگاه خصوصی علاقه‌مند به افزایش سودآوری است، بنابراین کاهش هزینه‌ها و ارتقای بهره‌وری اهمیت بسیار زیادی دارد. از زمان خصوصی‌سازی، شرکت‌هایی مانند BT و بریتیش ایرویز درجه‌هایی از کارآیی و سودآوری بالاتر را نشان داده‌اند.

2- عدم دخالت سیاسی. معمولا دولت‌ها مدیران اقتصادی ضعیفی دارند. دولت‌ها به جای درک مسائل اقتصادی و تجاری، بیشتر تحت‌تاثیر انگیزه‌ها و فشارهای سیاسی هستند. به‌عنوان مثال، یک شرکت دولتی ممکن است کارگران مازاد استخدام کند که چندان کارآمد نیستند. دولت ممکن است تمایلی به تعدیل کارگران ناکارآمد به دلیل تبلیغات منفی و تاثیر آن بر زیان‌های اقتصادی احتمالی نداشته باشد. بنابراین، شرکت‌های دولتی غالبا تعداد کارگران را افزایش می‌دهند که این امر موجب کاهش بهره‌وری می‌شود.

3- چشم‌انداز کوتاه‌مدت. بسیاری از مدیران دولتی فقط به انتخابات بعدی فکر می‌کنند. بنابراین، ممکن است آنها تمایلی به سرمایه‌گذاری در زمینه ارتقای زیرساخت‌ها نداشته باشند که در دراز مدت منجر به افزایش بهره‌وری اقتصادی می‌شود، زیرا آنها بیشتر نگران پروژه‌هایی هستند که قبل از برگزاری انتخابات از توجیه اقتصادی برخوردارند. کاهش سرمایه‌گذاری در بخش دولتی آسان‌تر از خدمات ضروری مانند مراقبت‌های بهداشتی است.

4- سهامداران. یک بنگاه خصوصی همواره از طرف سهام‌داران برای اجرای کارآمد سیاست‌های خود، تحت فشار قرار می‌گیرد. اگر شرکت ناکارآمد باشد، ممکن است در معرض تملیک خصمانه (takeover) توسط سهامداران قرار گیرد. شرکت‌های دولتی از این فشار مبرا بوده، بنابراین ناکارآمدی در آنها بسیار چشمگیر است.

5- افزایش‌رقابت. غالبا خصوصی‌سازی منابع دولتی با هنجارشکنی در حوزه سیاست‌های انحصاری همراه است؛ یعنی سیاست‌هایی که اجازه می‌دهد شرکت‌های بیشتری برای ورود به صنعت و افزایش رقابت در بازار اقدام کنند. این افزایش رقابت است که می‌تواند بیشترین انگیزه را برای بهبود کارآیی به همراه داشته باشد. به‌عنوان مثال، اکنون رقابت بیشتری در حوزه مخابرات و توزیع برق وجود دارد. با این حال، خصوصی‌سازی لزوما باعث افزایش رقابت نمی‌شود و این موضوع به ماهیت بازار بستگی دارد. به‌عنوان مثال در حوزه آب شیرین رقابتی وجود ندارد، زیرا این حوزه قاعدتا انحصاری است. همچنین در صنعت ریلی رقابت بسیار کمی وجود دارد.

معایب خصوصی‌سازی:

1- انحصار طبیعی. یک انحصار طبیعی زمانی اتفاق می‌افتد که تنها یک بنگاه در صنعت مورد نظر کاملا کارآمد باشد. بنابراین هیچ زمینه‌ای برای رقابت بین چند بنگاه وجود ندارد. در این حالت، خصوصی‌سازی فقط یک انحصار خصوصی را ایجاد می‌کند که ممکن است به دنبال تعیین قیمت‌های بالاتر برای سوء‌استفاده از مصرف‌کنندگان باشد. بنابراین بهتر است یک انحصار عمومی داشته باشیم تا یک انحصار خصوصی که با افزایش قیمت از مصرف‌کننده سوءاستفاده کند.

2- منافع عمومی. صنایع بسیاری وجود دارند که خدمات عمومی ضروری، مانند مراقبت‌های بهداشتی، آموزش و حمل و نقل عمومی را اجرا می‌کنند. در این صنایع، انگیزه سود نباید هدف اصلی بنگاه‌ها و صنعت باشد. به‌عنوان مثال، در مورد مراقبت‌های بهداشتی، ترس از خصوصی‌سازی مراقبت‌های بهداشتی و درمانی به معنای اولویت بیشتر مراقبت از بیمار نسبت به سود است. همچنین، در صنعتی مانند مراقبت‌های بهداشتی، مطمئنا نیازی به انگیزه افزایش سود برای بهبود استانداردها نداریم. هنگامی که پزشکان بیماران را معالجه می‌کنند بعید به نظر می‌رسد در صورت دریافت پاداش، سخت‌تر تلاش کنند.

3- چالش مقررات انحصارهای خصوصی. خصوصی‌سازی باعث ایجاد انحصارهای خصوصی مانند شرکت‌های آب و شرکت‌های ریلی می‌شود. این موارد برای جلوگیری از سوءاستفاده از قدرت انحصاری به مقررات نیاز دارند. بنابراین، همچنان نیاز به مقررات دولتی، مشابه شرایط تحت مالکیت دولت است.

4- تقسیم صنایع. در انگلیس، خصوصی‌سازی ریلی منجر به تقسیم وظایف شبکه ریلی و زیرساخت‌ها به شرکت‌های متعدد بهره‌بردار شد. این امر به شرایطی منجر شد که مشخص نیست مسوولیت نهایی بر عهده چه کسی خواهد بود. به‌عنوان مثال در سقوط ریل هاتفیلد در انگلیس، هیچ‌کس مسوولیت ایمنی را بر عهده نگرفت. شرکت‌های مختلف ریلی تنها پیچیدگی‌های مربوط به ورود و خروج را افزایش داده بودند.

5- شرکت‌های کوتاه‌مدت. بنگاه‌های خصوصی نیز ممکن است همانند دولتی‌ها از فشارهای کوتاه‌مدت انگیزه بگیرند. آنها ممکن است برای رضایت سهامداران، به دنبال افزایش سود کوتاه‌مدت و جلوگیری از سرمایه‌گذاری در پروژه‌های بلندمدت باشند. به‌عنوان مثال، انگلیس دچار عدم سرمایه‌گذاری در منابع جدید انرژی است، با این حال شرکت‌های خصوصی به جای سرمایه‌گذاری در واحدهای جدید سعی در استفاده از امکانات موجود دارند.

ارزیابی مدل خصوصی‌سازی:

بسته به صنعت مورد نظر، صنایعی مانند ارتباطات از راه دور یک صنعت معمولی است که انگیزه سود می‌تواند به افزایش کارآیی کمک کند. اما، اگر این شاخص را در صنایعی مانند مراقبت‌های بهداشتی یا حمل و نقل عمومی اعمال کنید، انگیزه سود از اهمیت کمتری برخوردار خواهد بود. مقررات به کیفیت بستگی دارند.

چالش اصلی در این مورد این است که آیا تنظیم‌کنندگان باعث می‌شوند که شرکت‌های خصوصی از استاندارد خاصی از خدمات استفاده کنند و قیمت‌ها را پایین نگه دارند؟ آیا بازار قابل رقابت است؟ ایجاد یک انحصار خصوصی ممکن است به منافع مصرف‌کننده آسیب برساند، اما اگر بازار بسیار رقابتی باشد، زمینه بیشتری برای تداوم بهره‌وری وجود دارد. آیا می‌توانید در یک شرکت دولتی انگیزه ایجاد کنید؟ به‌عنوان مثال، پرداخت مربوط به کاربری می‌تواند جایگزین انگیزه سود شود.

 

روابط عمومی و امور بین الملل شرکت خدمات حمایتی  کشاورزی